Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-01@06:16:19 GMT

پیکر کیومرث پوراحمد راهی خانه ابدی شد

تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۷۵۹۱۱

پیکر کیومرث پوراحمد راهی خانه ابدی شد

آفتاب‌‌نیوز :

کیومرث پوراحمد کارگردان سینما و تلویزیون صبح ۱۶ فروردین در سن ۷۴سالگی در شهرک ساحلی بندر انزلی درگذشت. پیکر این کارگردان پیشکسوت صبح امروز با حضور جمعی از هنرمندان از جمله محسن‌امیریوسفی، مسعود جعفری‌جوزانی، محمد حسین لطیفی، حبیب ایل بیگی، محمد حسین شریفی، جواد طوسی، احمد امینی، مهوش وقاری، امیر آقایی، علی رویین تن، رضا فیاضی، محمد خزاعی، هوشنگ گلمکانی.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

داریوش بابائیان، ایرج نوذری، امیرمحمد زند، رخشان بنی‌اعتماد، بهمن فرمان‌آرا، همایون اسعدیان، منیژه حکمت، داریوش فرهنگ، طناز طباطبایی، رضا درمیشیان، علی قائم مقامی، کورش سلیمانی، مسعود فروتن، حبیب اسماعیلی، محمد شیری، بهزاد خداویسی، فرهاد توحیدی، محمد کارت، فردین خلعتبری، سروش صحت، علیرضا معتمدی، احمدرضا درویش... و خانواده آن مرحوم در قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع و راهی خانه ابدی شد.

پوراحمد عین هوای بهار بود

مرضیه برومند مدیرعامل خانه سینما در این مراسم گفت: پوراحمد نازک‌دل بود و عین هوای بهار به هم می‌ریخت، اما دوباره آفتاب درمی‌آمد. اثر بدیع و شاهکار تکرار نشدنی‌اش "قصه‌های مجید" است.

برومند ادامه داد: من هم‌مثل کیومرث کار کودک می‌کردم، اما من جسارت این را نداشتم که اینطور واقع‌گرایانه مساله کشورم را در یک اثری ثبت کنم. من به تخیل و فانتزی پناه بردم، اما کیومرث مستقیم به قلب داستان زد و یک اثر آموزشی، ظریف و بدون شعار راجع به انسانیت و عشق پدید اورد.

وی افزود: "قصه‌های مجید" بار چند دهه آموزش و پرورش را به دوش کشید و توصیه می‌کنم به مسئولان آموزشی که به جای این طریق خشک و عبوس، "قصه‌های مجید" را در این آموزش‌های انلاین قرار دهید.

جهانبخش سلطانی؛ بازیگر و همشهری کیومرث نیز گفت: "قصه‌های مجید" حرفی زد که دیگر به‌مانند آن تولید نشد. این اثر از لایه‌های مختلف وزنی برخوردار بود و همه با این اثر ارتباط معرفتی و فرهنگی برقرار کردند و به همین دلیل ماندگار شد.

جان از تن سینما رفت

محمدرضا عرب؛ نماینده کانون کارگردانان نیز با خواندن متن این کانون، عنوان کرد: شانزدهمین روز بهار ۱۴۰۲، جان از تن سینما رفت. امیدوارم تمام نهاد‌های فرهنگی، رفتارشان را با هنرمندان تغییر دهند و نگاه محترم‌تری با هنرمندان داشته باشند.

کیومرث اصلا افسرده نبود

کیانوش عیاری؛ کارگردان پیشکسوت سینما نیز گفت: من این شوک تلخ را به مهرانه دبی، همسر کیومرث و فرزندان و سینمای ایران تسلیت می‌گویم. بسیار ناباورانه بود رفتن او. روز بکشنبه با او صحبت کردم و خواستم فیلم نامه من را ببیند و خیلی استقبال کرد و گفت چند روز دیگر به تهران می‌آیم و با تو تماس می‌گیرم. به همین دلیل شوکه شدم از این اتفاق وحشتناک.

وی افزود: کیومرث در فیلم اخرم، یک هفته پیش ما بود. حتی به من گفت طرحی برای کار بعدی من داری. بسیار مهربان بود. بسیار از شرایط پیرامون زندگی مردم، ناراحت بود. همسرش را مدیر زندگی‌اش می‌دانست. او اصلا افسرده نبود. در زمان قصه‌های مجید، هر جای تهران که بودم، خودم را می‌رساندم تا این کار مردمی و پرمعنا را مشاهده کنم. این کار، نگاه و سرشت ذاتی کیومرث بود که در کارش متبلور شده بود.

کیومرث آدم دل بود و آدم دل آدم سیاست نمی‌شود

حبیب احمدزاده؛ نویسنده و کارگردان نیز گفت: کیومرث آدم دل بود، آدم دل، آدم سیاست نمی‌شود. او را نمی‌شود به جناحی منتسب کرد. دلیل دوستی من بچه جبهه‌ای و کیومرث، ایران بود. زحمات کیومرث برای مملکت را نباید با نقطه‌ای که خودش انتخاب کرده، خراب کرد. وصیتش سیاسی نبود. بعد از کیومرث، خانواده‌شان باید زندگی کنند. با طرح شایعات مختلف، خانواده ایشان را آزرده نکنیم. اگر واقعا کیومرث را بخاطر کارهایش دوست دارید، کمک کنیم تا خانواده ایشان را خانواده خودمان بدانیم تا فضای مجازی فرصت این نابود کردن را پیدا نکند.

هیچ دریایی برای کیومرث بی ساحل نبود

منوچهر شاهسواری؛ تهیه‌کننده فیلم شب یلدا نیز گفت: مرگ نابهنگام کیومرث بر همه ما تسلیت باد. کیومرث روایتگر رنجش‌های بسیار بود. کیومرث کافی بود در هر جای جهان که بود، بچه‌های مجید، اتوبوس شب و شب یلدا می‌ساخت تا به مانند امروز ماندگار شود. کیومرث برای هر دردی، راه‌حلی داشت. هیچ دریایی برای او بی‌ساحل نبود. در تمام آثارش، امید بود. کیومرث به همه ما درس طاقت داد.
باید خویشنداری کنیم

محمدمهدی عسگرپور؛ رئیس هیات مدیره خانه سینما نیز گفت: با یک‌مورد عجیب مواجه هستیم. سینمای ایران طی ۳ روز اخیر، یکی از تلخ‌ترین دورانش را سپری کرد. کارگردانی که هنواره پیام صلح، دوستی و زندگی داشت و با این پایان‌بندی، ما با یک تناقص بزرگ و عجیب مواجه می‌شویم.

وی افزود: باید خویشتن‌داری کنیم، چون هنوز زوایای کامل این موضوع مشخص نشده. کمی سریع اظهارنظر رسمی صورت گرفت. باید ابعاد مختلف موضوع مشخص شود. همه کسانی که در حوزه فرهنک و هنر فعالیت می‌کنند نیاز به مراقبت‌های چهره به چهره علی‌الخصوص در میان همکاران دارند. ما باید خودمان‌مراقب خودمان باشیم. نهاد صنفی باید وظیفه جدی‌تری را در پیش بگیرد.

کیومرث عاشق مردم بود

مهرانه ربی؛ همسر کیومرث پوراحمد نیز گفت: کیومرث من را کشت. پرونده من را بست. اگر خواستید غصه بخورید، برای من بخورید. کیومرث اصلا چنین شخصیتی ندارد. نمی‌توانم باور کنم. می‌گفت تو مدیر من هستی. جدیدا دستم را می‌بوسید و می‌گفت باید ممنون تو باشم. همیشه می‌گفت دوست ندارم در رختخواب بمیرم. یک هفته قرار بود برود و بیاید. من نمی‌توانستم بروم. خانه من خراب شد. با همه مردم همدل بود، غصه خورد و اشک ریخت. عاشق مردم بود.

کیومرث پوراحمد متولد سال ۱۳۲۸ در اصفهان بود که در کارنامه حرفه‌ای خود آثار ماندگاری همچون سریال‌های قصه‌های مجید و سرنخ و فیلم‌های سینمایی همچون به‌خاطر هانیه، خواهران غریب، شب یلدا و اتوبوس شب را داشت.

فیلم سینمایی پرونده باز است آخرین ساخته زنده‌یاد پوراحمد بود که اسفند سال گذشته در چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.

منبع: خبرگزاری ایرنا

منبع: آفتاب

کلیدواژه: کیومرث پوراحمد سینما کیومرث پوراحمد قصه های مجید نیز گفت آدم دل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۷۵۹۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 11 اردیبهشت بیستمین سالگرد خاموشی کیومرث صابری فومنی است؛ نام ماندگار طنز در ایران بعد از انقلاب 57 که از حسن اعتماد رهبران جمهوری اسلامی به خود و سابقه دوستی با شهید رجایی بهره برد و در فضای جنگ جسارت کرد و با حمایت سید محمود دعایی ستون «دو کلمه حرف حساب» را در روزنامه اطلاعات به راه انداخت و بعد از چند سال در ادامۀ آن مجلۀ «گل آقا» را منتشر کرد که برای خیلی‌ها یادآور دوران «توفیق» بود.
  
   نسل تازه‌ شاید نداند کیومرث صابری فومنی (که بر خلاف خیلی‌های دیگر نام شهرستان زادگاه را حذف نمی‌کرد و کامل می‌آورد) چه نقشی بر جای گذاشت و در تمام دهۀ 70 یکی از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی و مطبوعاتی بود و از خشکی و زُمُختی و عبوسیِ سیاست در دهۀ 60 هم می‌کاست چه رسد به دهۀ 70 که حال و هوا تغییر کرده بود.
  
  روزنامۀ اطلاعات نزد برخی به عنوان روزنامه‌ای خنثی شناخته می‌شد و می‌شود اما همین روزنامه کارهایی کرده کارستان که از هر کسی برنمی‌آمده و یکی هم ستون «دو کلمه حرف حساب» با محتوای طنز در این روزنامه است. آن هم در چه سالی؟ 23 دی 1363 بود. در گرماگرم جنگ که روزنامه‌ها و خود سیاست عبوس بود و رابطۀ مردم با طنز در برنامه‌ "صبح جمعه با شما"ی رادیو خلاصه می‌شد و شوخی با گوشت 75 تومانی (75 تا تک تومان و نه 75000 یا 500 هزار تومان!) و کمی دیگر از این دست؛ پس از اتفاقات سال 60 همه دست به عصا شده بودند.

«دو کلمه حرف حساب» یک اتفاق بزرگ در تاریخ مطبوعات بعد از انقلاب است که طنز ژورنالیستی و مکتوب را احیا کرد و اگر سابقۀ نویسندۀ آن در دوستی با شهید رجایی چه در دبیرستان کمال و چه دوران وزارت آموزش و پرورش و نخست‌وزیری و ریاست جمهوری او و بعد هم دوران کوتاهی در دورۀ ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای نبود این امکان هرگز فراهم نمی‌آمد و نقش مرحوم سید محمود دعایی هم از این نظر ستودنی است.

 او ستون‌های روزنامه را به نویسندگان منتقدی داد که با اصل انقلاب و نظام مشکل نداشتند هر چند که در صفحات لایی نویسندگانی چون سعیدی سیرجانی و باستانی پاریزی یا اسلامی ندوشن و چهره‌های کلاسیک دیگر نیز می‌نوشتند.

  از آن پس تا روزنامۀ اطلاعات را می‌خریدیم اول و قبل از آن که کاملا باز کنیم گوشه سمت راست صفحۀ 3 را کنار می‌زدیم تا ببینیم "دو کلمه حرف حساب" دارد یا نه و گاه در همان حالت می‌خواندیم. مثل حالا نبود که در گوشی تلفن همراه به هر سو سرک بکشی و تازه در این روزگار هم نویسندگان صاحب سبک همچنان متفاوت‌اند.

  کیهان هم البته بعدها یک ستون را در صفحۀ ماقبل آخر به طنزنویسی داد که ارزش کار صابری را بیشتر نشان می‌داد و گویا نویسندۀ آنها وفاداری خود را به طرقی دیگر نشان داده بود و البته دلی نمی‌ربود.

  این که در اوج جنگ و در روزنامه‌ای که سرپرست آن را امام خمینی تعیین کرده طنز سیاسی بنویسی کاری نبود که از هر که برآید ولی صابری فومنی انجام داد و «گل آقا» فراتر از آن که خاطره توفیق را زنده می کرد یادآور امضای دهخدای بزرگ بود: "دخو" در دورانی که «چرند و پرند» را در روزنامۀ "صور‌اسرافیل" می‌نوشت.

  خیلی‌ها نمی‌دانستند نام اصلی «گل‌آقا» چیست و لو هم نمی‌داد مگر مواقعی که در همان ستون جدی می‌نوشت و لوگو نداشت اما مشخص شد که او کیست.

 با این حال تصویری از او منتشر نمی‌شد و فراموش نمی‌کنم که اول بار وقتی در یکی از جلسات ماهانۀ خانۀ عمویم او را از نزدیک دیدم مدام آن جثۀ کوچک با ظاهر غیر حزب‌اللهی و ریش تراشیده و با لهجۀ گیلکی را ورانداز می‌کردم و نمی‌توانستم باور کنم گل‌آقا هم او باشد و بعدتر که به خاطر فعالیتی که در کار گل و گیاه داشتم به خانۀ او بالای پل صدر در خیابان شریعتی رفتم او را صمیمی‌تر هم یافتم و وقتی دانست نه به اندازۀ او اما اهل ادبیات هم هستم حرف‌هامان بیشتر گل انداخت خاصه درست در یکی از روزهای عید نوروز 1368 که هر دو از خبر استعفا یا برکناری آیت‌الله منتظری شوکه شده بودیم و کار به سخن گفتن از سیاست هم کشید و با این که 24 سالی بزرگ‌تر بود اختلاف سنی زیادی حس نمی‌کردم. از گل و گیاه و فضای سبز به شعر و ادبیات تا مطبوعات و روزنامه‌نگاری و البته سیاست و انطباق تصویر گل‌آقایی که در نوشته‌ها می‌شناختم با آن کاراکتر ذهن مرا درگیر کرده بود.

  گل‌آقا اما بیش از آن که یادآور آن ستون باشد به خاطر «مجلۀ گل‌آقا» بر سر زبان‌ها افتاد. نشریه ای با حال و هوای "توفیق"  که 6 سال بعد از راه‌اندازی آن ستون و اول آبان 1369 با شمارگان صد هزار نسخه به قیمت 15 تومان روی دکه رفت و به سرعت به فروش رسید و به چاپ دوم و شاید سوم رسید و تجدید چاپ شد. صابری البته مجله را با همکاری مرتضی فرجیان راه انداخت اما چنان با صابری شناخته می‌شد که پایان همکاری آن دو چندان که تصور می‌شد سر و صدا نکرد. هر چند به خاطره ای تلخ بدل شد و برخی معتقدند در حق مرحوم فرجیان جفا شد.

غم بزرگ زندگی او البته از دست دادن فرزند جوان خود -آرش- در سانحۀ رانندگی بود و نمی دانم چرا بزرگان ادبی ما که به سوگ فرزند نشسته اند کم نیستند. با این حال همین که ذوق او در پی این سوگ مرد افکن نخشکید و دوباره نوشت، کاری ساده نبود و حالا زندگی او بیش از پیش «پوپک» بود که برای روشن نگاه داشتن چراغ گل آقا پس از پدر کوشید اما او هم یک جا متوقف کرد چون زمانه، دیگر شده بود.
   
  گل‌آقا در تمام دهۀ 70 نشریه‌ای مهم و خواندنی و تأثیر‌گذار بود که مطالب آن نقل می‌شد و از توقیف‌های 1379 نیز جان به در برد اما دو سال بعد در دوم آبان 1381 و در دوازدهمین سالگرد تولد مجله خود صابری تصمیم به توقف انتشار گرفت و این بار امضای نوشتۀ او نه گل‌آقا بود نه شاغلام و نه غضنفر (شخصیت‌هایی که خلق کرده بود تا نمایندگان تیپ‌های مختلف اجتماعی باشند) بلکه امضا کرد: صابری فومنی. یعنی پایان و خداحافظ!

  او هیچ‌گاه دلیل توقف انتشار نشریه‌ای را که به یک نهاد تبدیل شده بود اعلام نکرد اما همان موقع برخی حدس زدند پس از دوم خرداد 76 و در پی ظهور طنزنویسانی چون سید ابراهیم نبوی ذائقۀ مردم تغییر کرده بود و نه می‌توانست مانند آنها باشد و نه شکل گذشته مخاطبان را سیراب می کرد ولی دلیل اصلی چیز دیگری بود. این که انتظار داشت نه تنها تحمل شود بلکه او را قدر بدانند که توجه مردم را به داخل جلب کرده ولی حاکمیت و سلیقه ها چندان دوپاره شده بود که اعتماد سابق به او هم زایل شده بود. 
  
  انکار نمی‌کرد که ایفای نقش سوپاپ برای جلوگیری از انفجار اجتماعی بد نیست ولی وقتی آدمی با مشخصات سعید مرتضوی به جان مطبوعات افتاده بود نه می‌شد با او در افتاد و نه نادیده‌اش گرفت و ادامۀ انتشار عملا ممکن نبود. اگر از نهادهای غیر دولتی انتقاد می‌کرد چه بسا سراغ او می‌آمدند و اگر از خاتمی با اقتدارگرایان هم‌سو می‌شد. در این فضا گویا حسن حبیبی که حامی و در عین حال سوژۀ گل‌آقا بود توصیه کرد فتیله را پایین بکشد.

  این احتمال هم جدی است که وقتی شنید به سرطان مبتلاست نمی‌توانست ادامه دهد و کمتر از دوسال بعد درگذشت. جالب این که مشهورترین جمله دربارۀ گل‌آقا سخنی است که هرگز نگفت و ننوشت: "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق!"

  در آستانۀ دوم خرداد 1376 این شایعه به شکلی بسیار گسترده پیچید که گل‌آقا نوشته "بنویسید خاتمی بخوانید ناطق" یعنی قرار نیست آرا درست شمرده شود حال آ‌ن که چنین جمله‌ای را ننوشته بود اما ضرب‌المثل و به گل‌آقا منتسب شد.

  در دوران "دو کلمه حرف حساب" روزنامۀ اطلاعات و بعد از آن که رهبران نهضت آزادی را افراد مسلحی ربودند و گویا شبه تیربارانی دروغین به قصد ترساندن برای آنان ترتیب دادند این خبر در رسانه ها قابل نقل نبود و از اینترنت و کانال تلگرامی و شبکۀ ماهواره‌ای هم البته خبری نبود اما گل‌آقا در قالب طنز نوشت که "شاغلام پیشنهاد داد دسته جمعی به بهشت‌زهرا برویم و زیارت اهل قبور کنیم و گفتیم: نه! خطرناک است. مگر نشنیده‌ای که می‌زنند؟ شاغلام پاسخ می‌دهد ولی ما پنج نفریم در حالی که آنها 9 نفر بودند. گل آقا هم می‌گوید: درست است ولی آنها اول می‌زنند بعد می‌شمرند!"

  از ویژگی‌های صابری این بود که نثری بسیار فاخر داشت و با ادبیات کلاسیک و معاصر نیک آشنا بود و بی‌شک برخی از نوشته‌های او در کتاب‌های درسی به عنوان نمونۀ نثر پیراسته قابل درج و تدریس است اگر ذوقی مانده باشد. کافی است اشاره شود که وجه ادبی منحصر به خود صابری هم نبود.تا جایی که ابوالفضل زرویی نصرآباد یکی از بالیدگان گل آقاست که او هم ناباورانه چشم از جهان بست و از بیشتر ویژگی‌های صابری برخوردار بود و راز توقف انتشار گل آقا را هم او فاش کرد وقتی صابری رفته و خود نیز با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

  الگوی اصلی گل‌آقا اما نه توفیق‌ها که  علی اکبر‌خان دهخدا بود. مشروطه‌خواه، اهل ادبیات، نویسنده، ملی، روزنامه‌نگار و البته فرهنگ‌نویس و صابری فومنی فرصتی برای انجام این آخری پیدا نکرد.
  

  از خاطرات قابل توجه کیومرث صابری یکی این بود که چند ماه مانده به درگذشت امام خمینی همراه با مرحوم دعایی به دیدار رهبر فقید انقلاب می‌رود. در حالی که بعد از قبول قطعنامه 598 و تعبیر جام زهر تمام دیدارهای عمومی امام لغو شده بود و به خاطر آن و نیز بیماری سرحال نبود و صابری می‌گوید بسیار خسته و حتی افسرده به نظر می‌رسید و نگاه‌مان نمی‌کرد و دعایی گفت: پس ما برویم چون شما نگاه مان هم نمی‌کنید ولی آقا! این آقا گل‌آقاست ها و تا امام نام او را شنید نگاهی کرد و لبخند زد و خندید.

  آدم‌هایی چون کیومرث صابری فومنی در گذر زمان بیشتر شناخته می‌شوند و در این 20 سال عیار او روشن‌تر شده است و نثر او همچنان گواه است. نثری که جا دارد در کتاب های درسی بیاید بلکه دانش آموزان هم از این همه ملولی کتاب های درسی به درآیند.
---------------------
* طرح نمایه از هادی حیدری کارتونیست برجستۀ مطبوعات که خود از دست پروردگان و همکاران گل آقا بوده و در این 20 سال هیچ گاه از یاد او فرونکاسته. 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: دیدار گل آقا و آیت الله خامنه ای (+عکس)

دیگر خبرها

  • روایتی از «گل آقا» نابغه تکرار نشدنی طنز ایران
  • بایرن در خانه برابر رئال متوقف شد/ زخم وینیسیوس بر پیکر مونیخی‌ها
  • اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان
  • آرژانتین مسی را ابدی می‌خواهد: تا ابد بازی کن لئو!‏
  • کیومرث هاشمی: با زحمات فدراسیون ژیمناستیک، سهمیه المپیک کسب شد
  • ۲۰ سال از درگذشت گل آقای ایران گذشت
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • سکانس‌هایی از فیلم تورقوزآباد
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • بازگشت پدر به خانه